از جان دادن هم سخت تر است این خنده های مصنوعی !
.
.
.
حسرت چـــیــزی نــیســت که من بـــخــورم ، حسرت اون چـــیزیه که به دلــــت میـــذارم . . . !
.
.
.
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺯﻧـــﺪﮔﯿﻤـــــﯽ …
ﻭﻗﺘـــﯽ ﺭﻓــــﺖ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﺯﻧــــﺪﮔﯿــــﺖ ﻧﺒــــــﻮﺩﻡ ؟
ﺟـــﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺁﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳـــﯿــﺪﻥ ﺑﻪ ﻋﺸـــﻘـــﺶ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺯﻧــﺪﮔﯿــﺶ ﺑﮕﺬﺭﻩ
.
.
.
آدم گاهی میخواهد حرف بزند اما نمیداند با چه کسی ، پس لال می شود ، خفه می شود ، وقتی که هرکه هست نمیفهمدت و هر که “ میفهمدت ” نیست !
.
.
…
.
باورکن خیلی سخت است
وفادار دست هایی باشی
که یکبار هم لمسشان نکرده ای
.
.
.
هرچیزی ک جلوی سقوطم را بگیرد زیباست . . . !
حتی طناب دار. . . !
.
.
.
از یه جایی به بعد توی هیجان انگیز ترین لحظه ها هم فقط نگاه می کنی !
.
.
.
موسی عصایت را قرض می خواهم برای نجات دلهایی که بی گدار به آب زدند . . . !
.
.
.
ﺗﻮ ﺟﺎ ﺯﺩﻱ
ﻣﻦ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ
ﺍﻭ ﺟﺎ ﮔﺮﻓﺖ
و ﻫﻤﻴﻦ یک ﺟﺎﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ !
.
.
.
متنفرم از دوست داشتن ی که درک نمیشه و جز سد شدت راه موفقیّت نتیجه ای نداره
.
.
.
گناهکار منم
اگر باد عطر تو را نمی آورد
اگر صدایم به دست گوش هایت نمی رسد
سهم تو از گناه من هیچ است
تهی !
گناهکار منم
دوست داشتن کسی که نمی ماند
گناه کوچکی نیست !
خدا
توبه هایم را قبول نمی کند
گناهکارم !
تقصیر تو نیست
اگر هنوز هم دوستت دارم . . .
.
.
.
شبیه کسی که از یک آدرس تنها پلاکش را می داند ، در ازدحام آدمها و خیابانها دنبال دستهایت می گردم !
.
.
.
شهامت میخواهد دوست داشتن کسی که
هیچ وقت
هیچ زمان
سهم تو نخواهد شد
.
.
.
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی ؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران ، خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست ؟
کجاست ؟
صدفی در دریا است ؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست . . . ؟
.
.
.
روزی خواهد آمد که دردم را بفهمی ؛
روزی که دیگر هیچ دردی را نمی فهمم !
.
.
.
اونی که از پشت خـــنجر فرو کرد تو قــــلبم عـــطر تنش آشنا بود !
آن عطر را خودم برایش خریده بودم !
.
.
.
قـلبم ایــن روزهـــا سـخــت درد میکــنـد !
کـاش یـک لـحظـــه مـی ایـسـتـاد تـا ببـیـنـم دردش چیــســت ؟
.
.
.
عــزیــزم مــن غـیــر تو با هیشـکی نـبــودم . . . !
.
از اون جملــه هـاســت کــه آدم نمــیدونــه
بـایـــد احـســـاس خـــاص بــودن داشـتـه بـاشـه یـا خــــر بـودن . . . !
.
.
.
خسته ام ، نه از راهی که آمده ام یا انتظاری که گاه امانم را میبرد !
خسته ام از تکرار ندیدنت . . .
.
.
.
تعطیل است مثل جمعه ها ، تمام حوصله ی من !
.
.
.
هــر جـــا کــه سخـــن از اعـتـمـــاد اســت . . .
.